شیشه ها را نشکنید
شیشه ها را نشکنید
شاید که در زیر آن
پسرکی منچ بازی می کند
یا که پیره زنی
از پس سالها محنت
گوشه ای استراحت می کند
یا که دخترکی
از برای پای شکسته ی عروسکش
گوشه ای تنها گریه می کند
یا که بیماری
از برای شفای خود
به درگاه خدا دعا می کند
شیشه ها را نشکنید
شاید که شیشه تنهایی ِ، تنهایی باشد
یا که قلب بلورین عاشقی
یا شاید
کاخ شیشه ای آرزوهای
دختری جوان در اتاق تنهایی اش
شیشه ها را نشکنید
شاید که از پشت آن کسی
ستارگان را به نظاره نشسته است
یا که مادری در انتظار فرزند
ساعتها چشم به خیابان دوخته است
شاید پدری تنها و خسته
رو به خدا ایستاده است
شیشه ها را نشکنید
شاید که از پس آن گلی زیبا
در جستجوی نور خورشید است
یا که پرنده ای در قفس طلایی خویش
به یاد روزهای پرواز
غمگینانه می خواند
کلمات کلیدی: